هدیه
شاید یا حتما
دقایقی از زندگی
مجسم می کنم:
سبزی یک برگ، سرخی گلبرگ یک گل سرخ
بهار را کسی صدا می زند:
به باغ ما هم سری بزن!
نگاهش را برمی گرداند
به چشمان اینده خیره می شود
و سرمای دیروز را از آنها می گیرد
شاید که قبلا آمده بود
ولی کسی هدیه او را ندیده است
یا آنکه حتما خواهد آمد
و در دامن باغ، یک گل سرخ خواهد رویید